۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

تنوع اشکال مبارزه: روشنگری و افشاگری

تاکنون شکل اصلی مبارزه علیه رژیم ولایت فقیه، تظاهرات خیابانی به اشکال مختلف بوده است. واقعیت این است که هم اکنون نیروهای سپاه و بسیج و اوباش وابسته در جلوگیری و سرکوب مردم در تظاهرات خیابانی تجربه فراوانی اندوخته و براحتی توانسته اند تدارکات لازم برای سرکوب این حرکتهای خیابانی را فراهم کنند.
در این مقطع مبارزه و برای تعدیل خشونت های خیابانی، لازم است که جنبش سبز به اشکال مبارزه خود تنوع داده و شیوه های دیگری را بکار بندد. بسیاری از صاحب نظران از اعتصابات عمومی صحبت می کنند، حال آنکه به عقیده من در مقطع کنونی این شیوه مبارزه بسیار زود و ناپخته است. فراموش نکنیم که اعتصابات سراسری از آخرین شیوه های مبارزه علیه رژیم شاه بود، زمانی که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران به طور جدی به جنبش پیوسته بودند.
روشنگری و افشاگری در میان اقشار پایین و زحمتکش جامعه، بخصوص کارگران صنایع بزرگ از مؤثرترین شیوه های مبارزه بوده و در تدارک اعتصابات سراسری از ضرورت های حیاتی است. روشنگری و افشاگری در غالب پخش عکس و تصاویر جنایات رژیم می تواند به راحتی توده های عظیم زحمتکشان را به هواداری جدی از جنبش جلب کرده و زمینه توده ای جنبش را وسیعتر سازد.


اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

کی میگه حسین مظلوم بود ؟

از اقوام مختلف ایرانی که در مقابل هجوم اعراب مقاومت طولانی و سرسختانه ای از خود نشان دادند، مردم طبرستان و گرگان بودند. طبری از معتبرترین مورخین مسلمان در "تاریخ طبری" در باب لشکر کشی "سعید ابن عاص" به گرگان می نویسد:
یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر "تمیشه" بود که به سختی با سپاه اعراب نبرد کرد، بطوری که "سعیدابن عاص" از وحشت، نماز خوف خواند. بعد از محاصره طولانی شهر و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی امان خواستند، به آن شرط که سپاه سعید ابن عاص مردمان شهر را نکشد. سعید ابن عاص سوگند خورد که "یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت". لیکن بعد از عقد قرار داد سعید و سران لشکرش که شامل عبدالله پسر عمر، عبدالله پسر عباس، عبدالله پسر زبیر، حسن ابن علی (امام حسن) و حسین ابن علی (امام حسین) می شدند، تمام مردمان شهر را به جز یک نفر در دره ای گرد آورده و از لب تیغ گذراندند.
سعید ابن عاص در توجیه پیمان شکنی خویش گفت که: "من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم و این یک تن را نکشتم که به عهدم وفا کرده باشم."

هموطن عزیز نه برای حسین، که برای پدران و مادران مظلوم به خون نشسته ایران ات ... که برای فرزندان فردای ایران ات ...
ای خوبتر بیا     
این شعله نهفته به دهلیز سینه را
چون آتش مقدس زرتشت برفروز

اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

تجاوز شرعی است، بشرطی که ...

دو خبر تکان دهنده در یک روز که هر دو اوج ریاکاری و نزول اخلاقی دستگاههای سپاه و بسیج را یک بار دیگر به وضوح نمایان کرد. اول خبر اعدام مصلح زمانی که در سن ۱۷ سالگی به جرم تجاوز به دوست دختر خویش پس از چندین سال حبس و علیرغم بخشش و رضایت دختر مزبور اعدام شد، و سپس خبر مصاحبه یک جوان بسیجی با شبکه چهار انگلیس، که پرده از روی تجاوزات گسترده بسیجی ها و سپاهی ها به دختران و پسران جوان معترض در ایران برداشت.
آنچه که از این دو واقعه میتوان در مورد اخلاقیات سپاهی ها و بسیجیان قضاوت کرد این است که تجاوز در ایران اسلامی البته که مجاز است و شرعی است، بشرطی که:
  1. عضو وفادار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و یا بسیج باشید
  2. تجاوز به خاطر و در راه رضای خدا و اسلام و شیعه و نماینده امام زمان یعنی خامنه ای باشد. در یک کلام همانطور که این جوان بسیجی در مصاحبه خویش اعتراف کرد، فتح المعین.
اعترافات یک جوان بسیجی از تجاوزات گسترده - قسمت اول 
اعترافات یک جوان بسیجی از تجاوزات گسترده - قسمت دوم 

اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

خمینی، روحانی انقلابی‌ یا مرتجع فرصت طلب ؟


بواسطه پاره کردن عکس خمینی توسط عده ای و انتشار آن در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، بسیاری هم در میان طرفداران جنبش سبز و هم در میان مخالفان آنها،  به رگ غیرت اسلامی شان شدیدا بر خورده و فریاد واشریعتا و وااسلاما سر داده اند. در زیر تنها چند نکته از خروارها حقایق، درمعرفی این مرحوم آورده شده، تا کسانی که نمی دانند و یا حافظه تاریخی شان بیش از حد کوتاه است که به یاد بیاورند، خود قضاوت کنند.

۲ فروردین ۱۳۴۲
خمینی در اعتراض به رفرمهای انقلاب سفید در مورد حق انتخاب برای زنان و حق انتخاب و انتخاب شدن غیر مسلمانان در نطقی در قم گفت: "... وزارت دادگستری ضدیت خود را با اسلام و موازین اسلامی بروشنی با اقداماتی چون کنار گذاشتن شرط مرد بودن و مسلمان  بودن وکیلان، آشکار کرده. بنابراین یهودیان، مسیحیان، و دشمنان اسلام و مسلمین در مراتبی که مربوط به حرمت و ناموس فرد مسلمان است، تصمیم می گیرند."

۱ آبان - ۱۹ آذر ۱۳۴۸
درسهای خمینی در ۱۹ جلسه به طلبای نجف در باره حکومت اسلامی که بعدها بعنوان کتاب حکومت اسلامی منتشر شد و مبنای تئوریک ولایت فقیه گردید.
۲۳ تیر ۱۳۵۸
انتشار رسمی پیش نویس قانون اساسی که شامل حق وتوی شورای نگهبان به هر قانونی را که این مرجع تشخیص دهد غیر اسلامی هست، بود. خمینی این پیش نویس را اگرچه ذکری از ولایت فقیه نکرده بود، تأیید کرد.
۲۴ تیر ۱۳۵۸
خمینی لیبرالها و گروههای چپی را بواسطه اینکه میگفتند که باید مجلس مؤسسان تشکیل شده تا قانون اساسی را بنویسد، ضد انقلاب خواند و گفت که ما به "حقوقدانان غربگرا" احتیاج نداریم که قانون اساسی را برایمان بنویسند، بلکه  "فقط به خبرگان روحانی" احتیاج داریم.
۱۸ مرداد ۱۳۵۸
خمینی به مخالفان مجلس خبرگان و مخالفان ممنوع کردن روزنامه آیندگان که پرتیراژترین روزنامه آنزمان بود و مخالف قانونی کردن ولایت فقیه بود، حمله کرده و آنان را "حیوانات وحشی" خواند و گفت: "ما اینها را دیگر تحمل نمیکنیم.... بعد از هر انقلابی هزاران از این عوامل فاسد در ملاء عام اعدام و سوزانده میشوند.... ما درب تمام احزاب رو بجز یکی یا تعداد معدودی که رفتار درست داشته باشند می بندیم."
مهر ۱۳۵۸
خمینی در مصاحبه با اوریانا فالاچی در پاسخ به سؤالی درباره تیرباران زنی که مرتکب زنای محصنه شده و کشتن مردان همجنسگرا ، گفت که "کشتن این افراد شبیه بریدن انگشت افراد مبتلا به قانقاریا می‌باشد که باعث جلوگیری از نفوذ بیماری به سراسر بدن می‌شود".
۲۲ مهر ۱۳۵۸
مجلس خبرگان پیش نویس جدید قانون اساسی را تصویب میکند. در این پیش نویس، خمینی "ولی فقیه" و "فرمانده کل قوا" ذکر میشود. خمینی این پیش نویس را بلافاصله تأیید کرد.
۱ فرودین ۱۳۵۹
شروع انقلاب فرهنگی. خمینی با خشم سخن از"دانشگاههای امپریالیست"، جایی که "دست نشاندگان غرب" تدریس و تحصیل می کنند، برد و اعلام کرد که دانشگاهها باید "اسلامی بشوند".
۲۳ خرداد ۱۳۵۹
تشکیل جهاد دانشگاهی به حکم خمینی. شروع انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاهها که منجر به اخراج بیش از ۲۰ هزار مدرس و استاد و ده ها هزار دانش آموز و دانشجو از مدارس و دانشگاهها می گردد.
۱ تیر ۱۳۶۰
بنی صدر به فرمان خمینی کنار گذاشته می شود. خمینی در نطقی می گوید: "اگر ۳۵ میلیون بگویند بله، من میگویم نه".
تابستان ۱۳۶۷
خمینی پس از تأیید حکم اعدام زندانیان سیاسی، طی نامه ای نوشت (خاطرات آیت الله منتظری): "از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و .... و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند."

اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

کوروش کبیر قهرمان حقوق بشر

به مناسبت ۱۹ آذر ( ۱۰ دسامبر) روز حقوق بشر
اولین منشور حقوق بشر توسط کوروش بزرگ بر روی یک استوانه خاکی که به خط میخی حکاکی شده در سال ۱۸۷۹ میلادی کشف و هم اکنون در موزه بریتانیا نگاهداری می شود. کوروش بزرگ (۵۸۵-۵۲۹ قبل از میلاد)، اولین منشور حقوق بشر را روی این استوانه اعلام کرد. کوروش امروزه و بدون شک در زمان امپراطوری خویش نیز بیشتر به عنوان یک آزادیبخش معروف بود تا یک اشغالگر، و این بواسطه احترام او به حقوق بشر و رفتارش نسبت به مردم تحت سیطره خویش بود.
در انجیل از او به عنوان ''آزایبخش مردم خدا'' (Is. 45:15) و ''منتخب خدا'' (Is. 15-15 - the chosen one) یاد شده است. امروزه اکثر محققان تاریخ معتقدند که شخصیت ذوالقرنین که در انجیل و قرآن از آن ذکر شده همان کورش کبیر است. ذوالقرنین در انجیل و قرآن از کسی یاد شده که ''مرد مومن و موحد و مهرباني بود واز طريق عدل و داد منحرف نمي شد و به همين جهت مشمول لطف خدا بود، او يار نیكوكاران و دشمن ستمگران و ظالمان بود و به مال و ثروت دنيا علاقه اي نداشت ...''.
در کتابهای تاناخ یهودیان (Torah, Nevi'im, Ketuvim) نیز از او به عنوان ''منتخب خدا'' نام برده شده است. ازرا (Ezra) و عیسایا (Isaiah) از او به بزرگی و شکوه و کسی که ''خدای آسمان، پادشاهی زمین را به او داده است'' ذکر کرده اند.

ترجمه منشور حقوق بشر
منم كـوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَكَد، شاه چهار گوشه جهان. پسر كمبوجيه، شاه بزرگ … نوه كوروش، شاه بزرگ … نبيره چيش‌پيش، شاه بزرگ …بارگاه پادشاهان بابِـل بر تخت شهرياري نشستم. مردوك خداي بزرگ دل‌هاي پاك مردم بابـل را متوجه من كرد … زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامي وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد. وضع داخلي بابل و جايگاه‌هاي مقدسش قلب مرا تكان داد … من براي صلح كوشيدم. من برده‌داري را بر‌انداختم، به بدبختي آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند. فرمان دادم كه هيچكس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند.
مَـردوك خداي بزرگ از كردار من خشنود شد … او بركت و مهرباني‌اش را ارزاني داشت. ما همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم …من همه شهرهايي را كه ويران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نيايشگاه‌هايي كه بسته شده بودند را بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاه‌ها را به جاهاي خود بازگرداندم.همه مردماني كه پراكنده و آواره شده بودند را به جايگاه‌هاي خود برگرداندم و خانه‌هاي ويران آنان را آباد كردم. همه مردم را به همبستگي فرا خواندم. همچنين پيكره خدايان سومر و اَكَـد را كه نَـبونيد بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي مَردوك خداي بزرگ و به شادي و خرمي به نيايشگاه‌هاي خودشان بازگرداندم. بشود كه دل‌ها شاد گردد.
بشود، خداياني كه آنان را به جايگاه‌هاي مقدس نخستين‌شان بازگرداندم، هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم زندگانيِ بلند خواستار باشند. بشود كه سخنان پر بركت و نيكخواهانه برايم بيابند. بشود كه آنان به خداي من مَردوك بگويند: ‘‘ به كوروش شاه، پادشاهي كه ترا گرامي مي‌دارد و پسرش كمبوجيه، جايگاهي در سراي سپند ارزاني دار.’’من براي همه مردم جامعه‌اي آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا كردم...

در باره امپراطوری هخامنشیان:
مهندسی یک امپراطوری - پارسیان - بخش ۱ از ۵
مهندسی یک امپراطوری - پارسیان - بخش ۲ از ۵
مهندسی یک امپراطوری - پارسیان - بخش ۳ از ۵
مهندسی یک امپراطوری - پارسیان - بخش ۴ از ۵
مهندسی یک امپراطوری - پارسیان - بخش ۵ از ۵
اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

شانزده آذر، به خاطر آزادی

با سروهای سبز جوان در شهر
از روز پيش وعده ديدار داشتم
ديوانگی ست، نيست ؟
اينك تو نيستی كه ببينی
با هر جوانه خنجر
فريادی ست ...
افسوس، خاموش گشته در من
آن پر شكوه شعله خشم ستاره سوز
ای خوبتربيا
اين شعله نهفته به دهليز سينه را
چون آتش مقدس زردشت برفروز
ای خوبتر بيا
كه محنت برادر من غرق در الم
كوهی ست بر دلم
گفتی كه آفتاب طلوعی دوباره خواهد كرد
اينك اميد من، تو بگو آفتاب كو ؟
در خلوت شبانه اين شهر مرده وار
هشدار! گام به آهستگی گذار ....


اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

بسی رنج بردیم به این سال سی (۲)

  • ایران در اعدام کودکان در صدر اول دنیا قرار دارد. در سه سال گذشته بیش از ۳۲ کودک در جهان اعدام شده‌اند که ۲۶ مورد آن در ایران بوده ‌است. در حال حاضر حدود ۱۳۰ نوجوان زیر ۱۸ سال در جمهوری اسلامی در مسیر اجرای حکم اعدام قرار دارند.
  • طبق یک گزارش اخیر سازمان ملل بیش از یک میلیون کودک ایرانی در زیر خط فقر زندگی میکنند. بنا به تخمین سازمانهای غیر دولتی در ایران ، تعداد کودکان خیابانی که طبق آمار رسمی در چند سال اخیر شصت هزار نفر رقم زده شده به حدود دویست هزار نفر افزایش پیدا کرده است.
  • بر طبق ارزیابی رحمت الله صدیقه سروستانی، جامعه شناس دانشگاه تهران تعداد معتادان به مواد مخدر که رسما یک میلیون نفر تخمین زده شده است، به حدود سه میلیون نفر نزدیک تر است، و تعداد مصرف کنندگان به مواد مخدر که رسما دو میلیون نفر تخمین زده میشود، در واقع به حدود ۶ میلیون نفر می رسد.
  • بر طبق تخمین های سازمانهای غیر دولتی در ایران، حدود ۷۵ درصد نوجوانان ایرانی از افسردگی رنج می برند.
خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا
در ذهن کودکان، مفهوم گنگ گمشده ای داشت
آنها غرابت این لفظ کهنه را، در مشق های خود
با لکه درشت سیاهی، تصویر می نمودند

بخش اول این مقاله را اینجا بخوانید.
اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

بسی رنج بردیم به این سال سی


۱- طبق آمار سازمان گزارشگران بدون مرز منتشر شده در مهرماه ۱۳۸۸، ایران در رده بندی جهانی آزادی مطبوعات در میان ۱۷۵ کشور جهان در رده ۱۷۲ قرار دارد.
۲- براساس تازه‌ ترین گزارش سازمان شفافیت بین‌الملل، ایران در زمینه فساد دولتی در میان ۱۸۰ کشور جهان در رتبه ۱۶۸ قرار دارد. طبق تعریف این سازمان فساد دولتی شامل اختلاس، رشوه‌ گیری، خرید و فروش پست‌ های دولتی و رشوه‌ پذیری دستگاه قضایی در میان مقام‌ های دولتی و سیاستمداران کشور‌ است.
۳- بر اساس آمار رسمی اعلام شده دولت، ایران در زمینه اعدام، به تناسب جمعیت در صدر کشورهای جهان قرار دارد.
۴- طبق آمار رسمی ایران، حدود ۱،۲ میلیون معتاد به مواد مخدر و حدود ۲ میلیون استفاده کننده مواد مخدر در کشور وجود دارد.
۵- طبق آمار رسمی وزارت راه و ترابری، هر سال حدود ۲۵ هزار تصادف مرگبار و ۲۵۰ هزار تصادف منجر به جراحات کوچک و بزرگ در جاده های ایران صورت می پذیرد و در این عرصه ایران  در رده اول  دنیا قرار دارد.
۶- خودکشی بخصوص در میان زنان دومین عامل مرگ و میر در کشور است. طبق گفته دکتر حسن زاده محقق خودکشی های زنان در ایران، "در سطح جهان نسبت خودکشی زنان به مردان یک به سه هست، در حالیکه در ایران تعداد خودکشی های زنان از مردان بیشتر است". تخمین زده شده که حدود ۶۰ درصد از خودکشی ها به علت بیکاری و عدم امکان تأمین معاش است.
۷- طبق ادعای اخیر یکی از مقامات نهادهای دولتی در ایران، حدود ۱۲ درصد از جمعیت کشور یعنی حدود ۹ میلیون نفر در زیر خط فقر زندگی می کنند، و حدود ۱۷ درصد یعنی ۱۱ میلیون نفر "محتاج" هستند. این در حالی است که بر طبق براوردهای سازمان های مستقل بین المللی، حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق و یا نسبی قرار دارند.
۸- طبق آمار رسمی دولت در سال ۲۰۰۸، حدود ۱۲،۵ درصد از جمعیت کشور بیکار هستند. طبق تخمین های مؤسسات مستقل و بین المللی، این آمار به مراتب بیشتر و حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد می باشد.
۹- طبق آمار بانک مرکزی ایران در خرداد ماه امسال، درصد تورم و گرانی در کشور در ماه اردیبهشت امسال حدود ۲۵،۳ درصد اعلام گردید.
۱۰- طبق رده بندی فیفا، فوتبال ایران هم اکنون در رده ۶۳ در دنیا قرار دارد. در آسیا ایران بعد از بحرین در رده پنجم است.

                                          بسی رنج بردیم به این سال سی                 عرب سلطه کردند به این پارسی
                                          پی افکنده از رنجمان، کاخها بلند                که از داد و فریادها، نیاید گزند
                                          بناهای آباد کرده خراب                            که آباد ماند اسلام ناب

اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

انحصارطلبی سران جنبش سبز

در دیدار اخیر بین خاتمی و موسوی، این دو چهره سرشناس جنبش سبز بار دیگر برپایداری بر قانون اساسی و وفاداری نسبت به نظام جمهوری اسلامی تأکید کرده و یک بار دیگر بر این مسئله پایفشاری کردند که اگر رژیم عقب ننشیند و به آنها میدان ندهد، کسان دیگری که اصل انقلاب و نظام را زیر سوال می‌برند میدان‌دار قضیه خواهند شد و رهبری جنبش سبز را بدست خواهند گرفت.
شکی نیست که تکیه موسوی و خاتمی و دیگر سران جنبش به قانون اساسی و وفاداری نسبت به جمهوری اسلامی ناشی از این ضرورت است که بتوان همچنان به عنوان اپوزیسیون قانونی رژیم فعالیت کرده و وسیعترین اقشار مردم از جمله طرفداران رژیم را جلب و مورد هدف قرار داد. اما تکیه و اعلام مکرر ایشان بر میدان ندادن به نیروهای دیگر که شعارهای رادیکال تری دارند، نوعی انحصار طلبی و طرد بسیاری از اقشار مردم است که خواستها و مطالبات دمکراتیک تر ورادیکال تری دارند.

مثال دیگر این انحصار گرایی، سخنان اعظم طالقانی، دختر آیت‌الله طالقانی و دبیر کل جمعیت زنان انقلاب اسلامی است که در گفتگویی با ایرنا در روز ۳۰ مهر گفت: «کسانی که شعارهایی مانند جمهوری ایرانی را مطرح می‌کنند یا دیندار نیستند و یا اعتقادی به اسلام و مبانی دینی ما ندارند.» و اضافه کرد: «ما نباید به شعارهای عده‌ای محدود تحت عنوان استقلال آزادی جمهوری ایرانی توجه کنیم ...»
واقعیت این است که قشر وسیعی از مردم به خصوص جوانان تحصیل کرده، خواهان جمهوری بدون ولایت فقیه و بدون شورای نگهبان و مجلس خبرگانند. طرد و تکذیب این خواستها از طرف سران جنبش تنها منجربه عقب افتادن از جنبش و از دست دادن اعتبار ایشان خواهد شد.
باید از سران جنبش سبز پرسید که آیا غایت اصلاحات، حفظ نظام و وفاداری به دستاوردهای جمهوری اسلامی در عرض این ۳۰ سال است؟ اگر این‌ است که باید گفت که این در حقیقت نه تنها اصلاحات نیست، بلکه به نوعی تحجر و راکد ماندن در درون این نظام است.

اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

روحانیون نظامی، جفنگ گویان مفنگی

برخی از استادان مدرسه حقانی در حوزه علمیه قم، نظیر آیت الله بهشتی و مصباح یزدی معتقد بودند که حوزه علمیه نه تنها باید آخوند مفت خور و جفنگ گو عرضه جامعه کند، بلکه باید ایشان علاوه بر مفتخوری و جفنگ گویی، قادر به احراز شغلهای دولتی، قضایی، امنیتی و نظامی هم باشند. از آیت الله بهشتی نقل میکنند که خطاب به شاگردان خویش در مدرسه حقانی گفته بود: «بنده و شما تنبل هستیم، حاضر نیستیم بار سنگین را بر دوش‌هایمان حمل كنیم. بنده و شما نازك‌ خور بار آمده‌ایم. آقا یك كپسول می‌خواهد كه به او خورانده شود تا یك شبه مجتهد شود ... نق زدن، بهانه گرفتن و تنبلی، تن‌آسایی، خودلوس كردن، به كلی باید از قاموس كار این مدرسه حذف شود.»

بدین ترتیب بود که بخش بزرگی از آخوندها در بعد از انقلاب به این شغلها رو آورده و بدون هیچ تجربه و مهارتی مسئولیت بسیاری از مشاغل دولتی را عهده دار شدند. متأسفانه، روحیه مفتخوری، بی کفایتی و بی مسئولیتی این قشر نازک تر از گل به این ارگانها نیز رسوخ کرد و امروزه ایشان در حرفه دزدی، شکنجه و آزار و اذیت مردم گوی سبقت را از بقیه ربوده و امروزه تا درجه «حجت الاسلام و المسلمین سردار سرتیپ» نیز ارتقاء یافته اند.

البته در میان این آخوندهای مفنگی، تک و توکی هم بوده اند و هستند که شرافت خویش را حفظ کرده و در کنار مردم ماندند. از جمله ایشان میتوان از آیت الله منتظری، آیت الله صانعی، آیت الله دستغیب، حجت الاسلام اشکوری و حجت الاسلام کدیور نام برد که شریف و قابل احترامند.
اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

پشیمان سکوت


عطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت محمد خاتمی، دو روز پیش طی صدور نامه ای سرگشاده، از خود و هم نسلهای  خویش بدلیل "سکوت در برابر کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷" انتقاد کرده و نوشته است که "مصلحت نظام، مثل جذام ریشه های آن شعارها را بلعید و مصلحت جای آرمان نشست".
مهاجرانی ضمن اظهار تاسف و پشیمانی از اینکه خود و دوستانش "در برابر کشتار جوانان در سال ۱۳۶۷ ساکت ماندند"، خاطرنشان کرده است که "گمان می کردیم شرایط جنگ و تهدید خارجی می تواند مجوزی برای چنان جوان کشی باشد، که در تاریخ ما کمتر نظیری برای آن می توان یافت."
سرانجام پس از بیست سال و اندی یکی از سردمداران گذشته جمهوری اسلامی به کشتار زندانیان سیاسی در ۱۳۶۷ اعتراف و از سکوت خویش اظهار پشیمانی نمود. جالب است در همین جا از ایشان سؤال کنیم که چند سال دیگر ایشان و دوستانشان نیاز دارند که از کشتارها، شکنجه ها و اقرارگیریهای سالهای ۱۳۵۷-۱۳۶۷ انتقاد کرده و از سکوت خویش در آن موارد نیز اظهار ندامت کنند.

مقالات مرتبط با این موضوع:
آنچه به خود نمی پسندی به دیگران مپسند
    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

    ورود نظامیان به عرصه سیاست (۲)

    مهدی کروبی در جلسه ای با کارکنان دفتر انتخاباتی خویش در اواخر اسفند ۱۳۸۴ اذعان داشت که در سالهای اخیر بارها در مورد دخالت سپاه پاسداران در مسایل سیاسی هشدار داده است. بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، مهدی کروبی و مصطفی معین ادعا کردند که پیروزی احمدی نژاد در انتخابات، از طرف عناصربسیار متمولی در رژیم (از جمله سید مجتبی خامنه ای) که شامل اعضای سپاه و بسیج نیز میشد، بطور غیر قانونی حمایت و پشتیبانی شد.
    در بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از انتخابات سال ۱۳۸۴ از جمله آمده است: "انتخابات ریاست جمهوری با حضور سپاه و بسیج با نتایج هدایت شده تبدیل گردید. .....بنابر گزارش وزارت اطلاعات، دادگستری و کشور و نیز شکایات آقایان کروبی، معین، رفسنجانی یک نهاد نظامی در سراسر کشور همچون یک حزب سیاسی با تشکیلات فراگیر و در قالب طرحهای عملیاتی به هدایت و جهت دهی آرا در سطح کشور و بویژه شهرهای کوچک و مناطق روستائی که احزاب سیاسی در آنجا حضوری ندارند پرداخته است".

    در کابینه اول احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ حداقل ۹ وزیر یا قبلا در سپاه پاسداران خدمت می کردند یا بطریقی وابسته بدان بودند. این وزرا شامل افراد زیر می شدند:
    1. منوچهر متکی: وزیر امور خارجه. قبلا در کنار مشاغل و مسؤلیت های دیگر، افسر رابط بین سپاه پاسداران و وزارت امور خارجه نیز بود.
    2. مصطفی محمد نجار: وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح. عضو سپاه پاسداران از ۱۳۵۷. شرکت در سرکوب کردها در ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹. فرمانده عملیات سپاه در لبنان، فلسطین و کشورهای خلیج فارس در سالهای ۱۳۶۰. عضو کمیسیون مرگ دررابطه با کشتارهای زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷.
    3. محمد حسین صفار هرندی: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی. سرتیپ سابق سپاه پاسداران، فرمانده سابق سپاه در جنوب ایران، رئیس سابق کمیته سیاسی سپاه پاسداران.
    4. غلامحسین محسنی اژه ای: وزیر اطلاعات. دادیار و قاضی سابق دادگاه ویژه روحانیت و قاضی مخصوص در وزارت اطلاعات و امنیت.
    5. مصطفی پورمحمدی: وزیر کشور. معاون برون مرزی وزیر وزارت اطلاعات در دوران علی فلاحیان. مسئول بخش اختصاصی امنیت و اطلاعات دفتر رهبری. معاون سابق وزارت امنیت و اطلاعات. عضو کمیسیون مرگ دررابطه با کشتارهای زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷.
    6. مسعود میرکاظمی: وزیر بازرگانی. فرمانده سابق لجستیکی سپاه پاسداران و رئیس مرکز مطالعات استراتژیکی سپاه.
    7. محمود رحمتی: وزیر راه و ترابری. رئیس سابق جهاد دانشگاهی که سازمانی فرانظامی وابسته به سپاه پاسداران است.
    8. علیرضا تهماسبی: وزیر صنایع و معادن. افسر سابق سپاه در پادگان خاتم الانبیاء.
    9. پرویز فتاح: وزیر انرژی. معاون سابق فرماندهی لشکر مخصوص سپاه پاسداران.
    علاوه بر این، آقایان غلامحسین محسنی اژه ای و مصطفی پور محمدی زمینه ها و سوابقی در سازمان حجتیه داشته اند.
    بعد از برقراری کابینه اول احمدی نژاد، بسیاری از معاونین وزارتخانه ها و همچنین استانداران کشور نیز جایشان را به عناصر وابسته به سپاه پاسداران دادند. مصطفی پور محمدی وزیر کشور محمد باقر ذوالقدر جانشین فرمانده سپاه پاسداران را به عنوان معاون سیاسی ـ امنیتی وزارت کشور و قائم مقام خود برگزید. تعدادی از معاونین احمدی نژاد هم از جمله حسین دهقان معاون رییس‌جمهور از فرماندهان سپاه بودند.
    از استانداران جدید میتوان بعنوان مثال از استاندار جدید همدان علی شادمانی نام برد که رئیس دانشگاه علوم و فنون سپاه بود، و یا عباس محتاج یکی از فرماندهان سابق سپاه و فرمانده نیروی دریائی که به سمت استاندار قم منصوب شد. بنوشته مطبوعات یازده نفر از فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی و چهار نفر از مسئولان سابق سازمان زندانهای کشور از طرف وزیر کشور بعنوان استاندار و فرماندار برگزیده شدند.
    علاوه بر جایگزینیها در رده های بالا، جابجایی بسیار وسیعی در سطوح مختلف اداری کشور نیز صورت گرفت که بواسطه آن سپاهیان در تمام شئون اداری نفوذ کردند. بنابر ادعایی حدود ۲۵ هزار تن از مدیران میانی جایشان را به عناصر وابسته به سپاه یا سپاهیان سابق دادند.

    بخش اول این مقاله را اینجا بخوانید.

    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

    ورود نظامیان به عرصه سیاست (۱)

    آغاز دخالت سپاه پاسداران در امور سیاسی کشور را می توان از سخنرانی ژنرال رحیم صفوی فرمانده سپاه در فروردین ۱۳۷۷ در جمعی از فرماندهان سپاه در قم دانست. وی در سخنرانی خویش و در خطاب به اصلاح گرایان طرفدار خاتمی اعلام کرد که سر تمام کسانی را که رژیم جمهوری اسلامی را تهدید می کنند باید قطع کرد و گفت که "قلم ها را می شکنيم و زبان ها را می بريم". او همچنین گفت که سپاه پاسداران نه تنها غیر سیاسی نیست، بلکه دارای یک "خط سیاسی" مشخص است.
    جریانات بعدی که در طول دو سه سال آینده رخ داد، دست سپاه و بسیج را در عرصه سیاست بازتر و بازتر کرد. قتلهای زنجیره ای سال ۱۳۷۷، جنبش دانشجویی ۱۳۷۸، نا آرامی های دانشجویان در خرم آباد در ۱۳۷۹ و دخالت آشکار سپاه و بسیج در این رویدادها، همگی زمینه ورود هر چه بیشتر نظامیان را در صحنه سیاست ایجاد کرد. در طی این دوران متشنج بود که شاهد اولتیماتوم های متعدد سپاه به رئیس جمهور خاتمی هستیم.
    البته بسیاری از ارگانهای موجود نظیر دادگاه ویژه روحانیت و شورای عالی انقلاب فرهنگی از زمان تأسیس شان پیوندهای پنهانی با سپاه و سازمان اطلاعات داشته و دارند، و از این زاویه می توان گفت که سپاه پاسداران علنأ در خفا در امور سیاسی دخالت بسیاری داشته و دارد، اما نقطه عطف ورود آشکار سپاه در عرصه سیاست را می توان جنبش دانشجویی تیر ۱۳۷۸ دانست.
    برخورد مستقیم سیاسی سپاه پاسداران به اعتراضات دانشجویان را میتوان در نامه خشن و آشکارا تهدید آمیز ۲۴ نفر از فرماندهان سپاه به خاتمی در ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸مشاهده کرد. در این نامه آشکارا تهدید آمیز اعلان شد که "... كاسه‌ی صبرمان به پايان رسيده و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نمي‌دانيم."

    پس از انتخابات شوراهای شهری در ۱۳۸۲، شوراهای بسیاری از شهرهاتحت کنترل سپاه پاسداران قرار گرفت. یک سال بعد سپاه موفق شد که اجازه معرفی لیست کاندیداهای خود در انتخابات مجلس شورای اسلامی را کسب کند و بدین ترتیب بسیاری از اعضای قدیم سپاه و همراهانشان در انتخابات مجلس در سال ۱۳۸۳ موفق شدند که به مجلس راه یابند.
    در اردیبهشت ۱۳۸۳ فرمانده قبلی سپاه، عزت الله ضرغامی به ریاست صداوسیما انتصاب گردید.

    در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، تنها ۶ نفر از ۱۰۱۴ نفر توانستند از صافی شورای نگهبان برای کاندیدایی ریاست جمهوری عبور کنند (پس از دستور آیت الله خامنه‌ای صلاحیت دوتن دیگر مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده نیز تائید شد). از ۶ کاندیدای اول تأیید شده، ۴ نفر آنها از فرماندهان قبلی سپاه و ۲ نفر آنها روحانی بودند. کاندیداهای اصلی سپاه پاسداران، علی لاریجانی فرمانده سابق سپاه و رئیس قبلی صدا و سیما، محمدباقر قالیباف از فرماندهان سپاه و رئیس پلیس سابق تهران، محسن رضایی رئیس سپاه پاسداران در زمان جنگ ایران و عراق و سخنگوی شورای مصلحت نظام بودند.

    پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، سردار ذوالقدر جانشين فرمانده كل سپاه در همايش فرماندهان بسيج ادارى و كارگرى سخنان روشن کننده ای را در زمینه انتخابات و نقش سپاه و بسیج ایراد کرد. او از جمله گفت :
    "در شرايط پيچيده سياسى كه قدرت هاى خارجى و جريان هاى فزون خواه در داخل از مدت ها قبل مترصد بوده و برنامه ريزى كرده بودند كه نتيجه انتخابات را به نفع خود تغيير دهند و از شكل گيرى يك دولت كارآمد اصولگرا جلوگيرى كنند، بايد پيچيده عمل مى شد و نيروهاى اصولگرا بحمدالله با طراحى درست و چندلايه توانستند در يك رقابت واقعى و تنگاتنگ، حمايت اكثريت مردم را به خدمتگزارى بيشتر و موثرتر به آنها جلب كنند."
    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

    سنن قبایل عرب یا اصول فقه اسلامی ؟!

    فقهاو فیلسوفان اسلامی، احکام صادره ازطرف محمدپیامبراسلام رابه دو مقوله عبادات و معاملات تقسیم کرده اند.
    احکام واصول مربوط به عبادات، احکامی است ثابت و تغییر ناپذیر. از این احکام میتوان نماز، روزه، حج وزکات وغیره رانام برد، که درحوزه عبادات و تکامل روحی و اخلاقی مسلمانان است و حداقل اعمالی است که بریک مسلمان واجب است. این احکام ازاین جهت ثابت و تغییر ناپذیرندکه وابسته به شرایط و زمان ومکان مشخصی نیستند.
    معاملات یاقراردادها معمولامربوط به آن احکام اجتماعی و سیاسی هستندکه پیغمبر اسلام درزمان پیامبری خویش وبویژه درزمان حکمروائی خوددرمدینه صادرکرد. فقهای اسلام این احکام صادره ازطرف محمدرابه دوطبقه تقسیم می کنند: احکام امضائی یا تأییدی و احکام تأسیسی یا ابدائی.
    احکام امضائی یا تأییدی احکامی هستندکه به تأییدوامضای پیامبراسلام رسیدند، زیرا که موضوعات این احکام سنن و آیینهای موجود درجامعه مدینه آنروزبودکه نیازبه تأییدازطرف پیامبربود. البته بخش کوچکی ازاین احکام نیزبه تغییروتصحیح پیامبرنیزرسید. واقعیت این است که محمدوقتی واردمدینه شدناگزیر به رعایت الزامات حکومتی شدوبرای ایجاد نظم و امنیت ورفاه، همچون سایرحکومت های نوپا درپی تثبیت قدرت خویش برآمدواقدام به برقراری پیمان های متعدد با گروه های مختلف اجتماعی پیرامون مدینه و اجرای آن پیمان هاشد. به عنوان مثال میتوان از قبایل یهودی ازجمله قبایل اوس و خزرج درمدینه رانام برد که محمد بواسطه جلب اتحادآنان میثاق مدینه راکه حکم قانون اساسی مدینه راداشت وشامل چهل وهفت ماده بود، درمیان مسلمانان ویهودیان بست. بطورکلی درقراردادهایی که درزمان حکومت محمد درمدینه تصویب شد، نوع مجازات هایی که برای متخلفان و پیمان شکنان در نظر گرفته می شد، مبتنی بر توافق طرفین بودومعمولا عادلانه ترین و عاقلانه ترین نسخه موجوددرشرایط خاص آن زمان درنظرگرفته میشد.
    احکام تأسیسی یا ابدائی احکامی هستند که ازطرف خودپیامبرصادرشدودرباره موضوعاتی بود که آیین و سنت مشخصی درموردآنان درجامعه موجودنبودودرنتیجه نیازبه طرح وتنظیم قوانین جدیدی بود.

    به عقیده بسیاری ازعلماوفقهاازجمله آیت الله سیدمصطفی محقق داماد (لطفأ رجوع کنید به کتاب «قواعدفقه - بخش مدنی» به نوشته ایشان) حدود ۹۹ درصد ازاحکام واصولی که محمددرمدینه به اجرادرآورد، احکام واصول تأییدی بودند که ریشه درسنتهاوآیین های موجوددرجامعه آن روزمدینه داشتند. از این احکام میتوان از قوانین مربوط به حجاب، قصاص و تعدد زوج ها نام برد که بنابه شواهد بسیاری در قبایل عرب آنزمان نیز رایج بود. با این استدلال میتوان به این نتیجه منطقی رسید که این احکام قاعدتا تقدس خاصی در میان مسلمانان نباید داشته باشند و طبق شرایط مکان و زمان باید تغییر و تحول یابند.
    همانطورکه حسن یوسفی اشکواری اشاره دارد، آیااگرمحمدحکومت خویش رابجای مدینه درتیسفون، ری یانیشابور که در آنزمان از لحاظ ساختار سیاسی و اجتماعی و از لحاظ رشد فرهنگی بسیار پیشرفته تر از قبایل عرب بودند، برپاکرده بود، احکامی مترقی تر و متناسب با آن جوامع صادر نمی کرد؟ بنا به عقیده اشکواری، پس این قوانین و احکام به اصطلاح امضائی یا تأییدی صادرشده در مدینه، اصولاازابتدابه این منظورکه احکامی نهایی وابدی باشند صادرنگردید.
    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

    شکنجه و تجاوز بخاطر خدا

    پسری ۱۵ ساله گریه کنان در خانه مخفی خویش در مرکز ایران باتن و روحی شکسته نشسته است. میگوید که میخواهد به زندگی خود خاتمه دهد و فهمیدنش چندان مشکل نیست، چراکه ۲۰ روز متوالی به جرم پوشیدن دستبندی سبز به طرفداری از اصلاح طلبان، تحت شکنجه و تجاوز پی درپی قرار گرفت.
    ....
    "زندگی من تمام شده. فکر نمیکنم هرگز بتونم دوباره مث قبل بشم." او به روزنامه The Times در حین بازگوئی تجاربش در زندان نقل کرد. دکتری که اورا معالجه میکند، علیرغم ریسک و خطر بزرگی که به خود متحمل می شود، صدمه های ناشی از تجاوز به وی را تأیید میکند.
    ....
    بازجو دستور داد که رضا را بسته و بار دیگر به او تجاوز کنند و به رضا گفت که "این بار به خاطر این هس که بری داستانت رو همه جا و به دیگران تعریف کنی. شما مستحق این هستید. بهتون اینقدر تجاوز می کنیم که بمیرید." ... روز سوم مأموران پلیس در نیمه شب وارد سلول شدند، چشمهایش را بسته، به توالت بردند و دوباره به او تجاوز کردند.
    "به ما می گفتن که این کارها رو به خاطر خدا میکنیم، و فکر میکنید که شماها کی هستید که می آیید تظاهرات میکنید."
    ....
    رضا همراه با ۱۳۰ زندانی دیگر به دادگاه انقلاب شهر برده شدند و همه راوارد یک حیاط وسیع کردند. قاضی در آنجا به همه گفت که کسانی را که در مقابل انقلاب اسلامی مقاومت کنند اعدام خواهند کرد. ... پیام مشخص بود: اگر کسی اقرار به تجاوز کند، اعدام خواهد شد.
    ....
    بعد از ۲۰ روز خانواده رضا با ۷۰ میلیون تومان ودیعه اورا از زندان آزاد کردند. برادر رضا گفت که "شبی که رضا اززندان آزاد شد بی اختیار گریه می کرد و همه چیز را برای مادرم باز گفت."
    ....
    دکتر معالج رضا به The Times گفت که "این سرنوشت دیگر زندانی های دیگر هم هست. ما نمونه های زیادی در بیمارستان داریم، اما نمیتوانیم اونها رو گزارش بدیم. نمیگذارن که پرونده ای رو باز کنیم یا چیزی رو روی کاغذ بیاریم."
    ....
    حداقل رضا زنده ماند تا داستان خودرا باز گوید. هم زندانی ۱۶ ساله او در بیمارستان بخاطر صدمات ناشی از تجاوزات پی در پی جان سپرد.

    متن کامل مقاله را دراینجا بخوانید:
    http://www.timesonline.co.uk/tol/news/world/middle_east/article6805885.ece

    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

    ادامه بی کفایتی در قوه قضائیه

    در هفته پیش حجت الاسلام صادق لاریجانی رسما قوه قضائیه را از آیت الله شاهرودی تحویل گرفت. رئیس جدید قوه قضائیه عملا هیچگونه سابقه مدیریت نداشته و بجز پستهای بی مسئولیت عضویت و مفت خوری در شورای نگهبان و شورای خبرگان پست و تجربه ای نداشته است و مردم به حق از خود می پرسند که چگونه است که چنین شخص بی کفایت و بی تجربه ای مسئولیت چنین ارگان مهم و اساسی با بیش از ۱۱ میلیون پرونده قضایی راعهده دار شده و قادر به توانایی اداره آن خواهد بود.
    البته همانطور که نعمت احمدی وکیل دادگستری در ایران، درمصاحبه خویش با بی بی سی فارسی اشاره کرد، هیچکدام از رؤسای قوه قضائیه بعد از انقلاب، تجربه و کار قضایی نکرده بودند و آگاهی قضایی نداشته اند و از این لحاظ هیچکدام این شرط مهم را که در قانون اساسی هم گنجانیده شده را دارا نبوده اند.
    باسپردن ریاست قوه قضائیه به دست شخص بی تجربه و بی استخوانی چون صادق لاریجانی عملا راه برای نفوذ و دخالت هرچه بیشتر نیروهای انتظامی از جمله سپاه پاسداران و نیروهای اطلاعاتی رژیم درمسائل قضایی کشور باز گذاشته شده، و این ارگان مهم بیش از پیش به نهاد سرکوب جنبش اصلاح طلبانه و آزادیخواهانه تبدیل خواهد شد.

    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

    اقرارگیری از تجاوزشوندگان ؟!

    همانطور که خوانندگان محترم میدانند، حجت الاسلام مهدی کروبی در نامه ای به هاشمی رفسنجانی که در چند روز پیش منتشر شد این ادعا را کرده که چندین زن و مرد جوان که در زندانهای ایران در حبس بوده اند تحت تجاوز قرار گرفته اند.
    سؤالی که من از خوانندگان این وبلاگ دارم این است که فکر می کنید که حکومت اسلامی برای رد و تکذیب ادعای تجاوز به گروهی از زندانیان در زندانها و رفع شبهه مردم در این مورد به کدام یک از راه حلهای زیر اقدام خواهد کرد:
    ۱. کمیسیونی را برای تحقیق در این زمینه تشکیل داده تا با مصاحبه با زندانیانی که این ادعا را دارند، این مسئله را اثبات یا رد کنند
    ۲. کمیسیونی را برای تحقیق در این زمینه تشکیل داده تا با مصاحبه با مأموران زندان و متجاوزین این مسئله را اثبات یا رد کنند
    ۳. آن زندانیانی که آزاد شده اند و این ادعا را دارند را گرفته و دوباره به زندان بیاندازند و پس از ۴۰ روز حبس، محاکمه کرده و به تلویزیون بیاورند تا در مقابل مردم و جهان اقرار کنند که این ادعاها از توطئه های غرب و اسرائیل است
    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

    بن بست تدریجی راههای استحاله مسالمت آمیزحکومت اسلامی

    نظریه استحاله مسالمت آمیز رژیم ازدرون، نظریه ای است که درسالهای پس از انقلاب، بتدریج در بسیاری ازشخصیتها و نیروهای اپوزیسیون داخل کشور از جمله در بین نیروهای ملی مذهبی نظیر نهضت آزادی شکل گرفت. این نظریه بتدریج در بسیاری از نیروهای سکولار اپوزیسیون خارج از کشور نیز در سالهای دهه ۱۳۷۰ جا افتاد و به استراتژی ایده آل وتنهاراه عملی موجود در رسیدن به یک حکومت دمکراتیک تبدیل شد.
    نظریه مقابل آن یعنی برکناری یا سرنگونی رژیم وجایگزینی آن بایک حکومت دمکراتیک، قبل ازهرچیز به علت عملی نبودن آن کنارگذاشته شد و تنها نیروهای معتقد به این استراتژی، نیروهایی نظیر سازمان مجاهدین خلق و سلطنت طلبان و برخی از نیروهای چپ نظیر حزب کمونیست کارگری و غیره بوده و هستند که وجه مشخصشان دوری چندین ساله از جامعه، عدم شناخت کافی از روحیات مردم ووضعیت کشوروگم شدن درتئوریهای دگماتیک خویش است.

    علل عملی ومطلوب بودن استراتژی استحاله مسالمت آمیز رامیتوان در ارزیابیهای زیرجستجو کرد:
    • این راه نسبتا ازهزینه کمتری نسبت به سایر آلترناتیوهای برکناری یا سرنگونی رژیم برخورداراست
    • پرهیز ازخشونت و خشونت گرایی درجامعه، ودرنتیجه ممانعت ازرادیکالیزه شدن اقشارمختلف جامعه
    • وجود انتخابات مجلس و ریاست جمهوری علیرغم عدم تأیید بسیاری ازکاندیداها برای هردو نهاد
    • عقلانی شدن درک طیف وسیعی از جامعه از اسلام وشیعه وعقل گرایی و تحول فکری و تدریجی بخش قابل توجهی ازنمایندگان این مذهب ازجمله روحانیون
    • وجود طیفی دردرون حاکمیت ودردرون روحانیت پیرامون حکومت که دارای استعدادوظرفیت دگرگونی وتحول درافکارخویش رادرمقابله بالزومات دولتمداری وجامعه مدرن راداراست
    • رشد جمعیت جوانسال و برخورد این قشر عظیم با دنیای مدرن از طریق اینترنت و سایروسایل ارتباط جمعی وخواستها و فشاراین گروه عظیم درراستای اصلاحات اجتماعی
    • رشد اقتصادی کشورکه الزاماسبب بازشدن درهای اقتصادی کشور به خارج وتجدید نظردراصول اقتصاداسلامی خواهد شد
    آنچه که نیروهای طرفداراستحاله درمعادلات خود بهای زیادی برای آن قائل نبودند، قدرت اصولگرایان سنتی طرفدارخامنه ای و رشد تدریجی نیروهای ضددمکراتیک واصولگرای حامی آیت الله مصباح یزدی و طیف های وابسته، وعزم واراده این جریانات درقبضه کردن حکومت بود. همانطور که امروزه شاهد آن هستیم، این نیروها ازاوایل انقلاب آهسته و آرام و تدریجابه نهادهای دولتی و نظامی و اطلاعاتی رسوخ کرده و تهاجم وسیع خود را بر علیه نیروهای اصلاح طلب ورفرمیست از پس از انتخابات سال ۱۳۷۶ وپیروزی خاتمی شروع کردند.
    امروزه اصول گرایان سنتی حامی ولایت فقیه و شخص رهبر بر کلیه قوای مقننه (مجلس و شورای نگهبان )، قوه قضائیه، سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات وصدا وسیما کمابیش تسلط کامل دارند. ازطرف دیگر نهادریاست جمهوری و دولت نیز پس ازانتخاب احمدی نژاد درسال ۱۳۸۴ ، به دست ائتلافی از مهدویون پیرو مصباح یزدی و اصولگرایان افتاد.
    آنچه که این روزها شاهد آن هستیم اینست که اصول گرایان و مهدویون پیرو مصباح یزدی بتدریج باراندن اصلاح طلبان به خارج از حکومت و قلع وقمع جنبش ۲۲ خرداد و بستن هرگونه راه قانونی برای اعتراض و مخالفت و تغییر، درصدد قبض کامل تمام ارکان حکومتی بوده و مصمم به برچیدن آخرین وسیله نفوذ و اراده مردم یعنی انتخابات هستند.
    با تکمیل مراحل بعدی کودتای اصول گرایان که ممنوعیت احزاب سیاسی و نشریات اصلاح طلب و خارج کردن عناصر معتدلی نظیر رفسنجانی از دایره حکومت است، راههای استحاله حکومت اسلامی ازطریق مسالمت آمیز به بن بست قطعی خواهند رسید.
    سؤالی که درصورت تکمیل آخرین مراحل کودتای خامنه ای-احمدی نژاد باقی می ماند اینست که آیاتنها آلترناتیو واقعی برای رسیدن به دمکراسی در ایران، برکناری حکومت اسلامی از طریق جنبش مردمی خواهد بود ؟ آیا مردم آمادگی قدم دراین راه بسیاردشواررا خواهند داشت ؟

    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

    آنچه به خود نمی پسندی به دیگران مپسند

    امروزه برهیچکس پنهان نیست که دادگاههای نمایشی واقرارگیریهای تحت شکنجه از سنتهای حکومت اسلامی است و به جزئی از اصول فقه اسلامی آقایان خامنه ای ومصباح یزدی و نوچه هایشان تبدیل شده است. بر کسی پنهان نیست که اینگونه اقرارگیریهای مسخره و بچگانه از سالهای اوایل دهه ۱۳۶۰ با خسرو قشقایی و صادق قطب زاده شروع شدوباسرکوبی مجاهدین خلق ادامه یافت و بانمایشات تلویزیونی رهبران حزب توده ایران در سال ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳به اوج خود رسید.
    متأسفانه آنروزهاهیچ نیرو، حزب و شخصیتی دردرون و پیرامون نزدیک حاکمیت نبود که آن شکنجه های دهشتناک و نمایشات مسخره تلویزیونی و دادگاههای تئاترگونه و اقرارگیریهای مضحک رامحکوم ویا حتی از آنهاانتقادی کند. ازجمله افرادی که آنزمان درحاکمیت نقشی داشتند و سکوت کردند هستند:
    • بهزادنبوی وزیر مشاور در امور اجرایی در دولت اول میر حسین موسوی
    • محسن میردامادی معاون سیاسی دادستانی کل درسال ۱۳۶۳
    • میرحسین موسوی نخست وزیر از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸
    • حجاریان ازمؤسسین وزارت اطلاعات
    • محمدعطریانفر حضور در واحد پخش خبر صدا و سیما، روزنامه کیهان در دوره خاتمی (۶۰ تا ۶۲)
    • کروبی عضوجامعه روحانیت مبارز، نماینده مجلس شورای اسلامی، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی دردوره دوم
    • خاتمی عضوجامه روحانیت مبارز، نماینده مجلس شورای اسلامی، سرپرست مؤسسه مطبوعاتی کیهان، وزیرفرهنگ وارشاداسلامی دردولت موسوی
    البته گذشته از نقش تاریخی هر کس و گروه، هیچ شک و شبهه ای نباید درمیان باشد که شکنجه، اقرارگیری، نمایشات تلویزیونی و دادگاههای فرمایشی عملی غیرانسانی و انزجارآور است. لیکن درس اخلاقی که میتوان از این جریان ۳۰ ساله گرفت اینست که "آنچه به خودنمی پسندی به دیگران مپسند".

    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

    دعوای پدروپسر یا جنگ قدرت ؟!

    مقدمه
    همه دعواومرافه هاظاهراازانتصاب رحیم مشایی به عنوان معاون اول رئیس جمهورشروع شد. احمدی نژادبااینکه میدانست که اصولگرایان درون حاکمیت به رهبری خامنه ای تمایل وتوافقی درنصب این فردبه هیچ سمت مهمی در دولت ندارند، بااین حال باانتصاب اوسعی کردکه اصولگرایان رادرمقابل عمل انجام شده قرارداده ویکی ازمهمترین مهره های خودراکه درطراحی ومهندسی کردن انتخابات وسرکوب جنبش ۲۲ خردادواصلاح طلبان نقش مؤثری داشت رابه عنوان معاون اول خودانتخاب کند. درحقیقت میتوان آغازتهاجم احمدی نژاددرقبضه کامل قوه مجریه راازعزل پورمحمدی وزیرکشورکه ازنزدیکان بیت رهبری بوددانست.
    اصولگرایان ودردرجه اول خامنه ای که تاکنون هزینه اصلی مقابله بااصلاح طلبان ومردم راپرداخته اند، این بارحاضرنشدندکه همچنان مسافرساکت ماشین بی ترمزوبی فرمان احمدی نژادباشند، وتصمیم گرفتندکه بایک گوشمالی به اوبفهمانندکه دراین میان حرف اول وآخرراچه کسی می زند.
    عکس العمل اصول گرایان بانامه کوتاه خامنه ای به احمدی نژادمبنی برکنارگزاری مشایی شروع شد، چیزی که قانوناخارج ازمحدوده اختیارات رهبری است. سکوت وعدم اجرای دستوررهبری ازطرف احمدی نژاد، روزنامه کیهان سخنگوی بیت رهبری رابرآن داشت که درمقاله ای احمدی نژادرابه عدم داشتن آگاهی ودانش کافی متهم کرده، و اورابه اثبات ولایت مداری وسرسپردگی به رهبرفراخواند. درهمین ضمن احمدخاتمی عضوهیئت رئیسه مجلس خبرگان وامام جمعه موقت تهران برکناری مشایی رایک آزمون ولایت مداری توصیف کرد.
    بعدازتکذیب نامه خامنه ای ازطرف دفتررئیس جمهوری، این نامه انتشارعمومی پیداکرده ودرصداوسیمانیز انعکاس یافت، وبعدازآن ۲۰۰ نفرازنمایندگان مجلس درنامه ای به احمدی نژادبه تعلل اودربرکناری مشایعی انتقادکرده واورابه اجرای دستوروحکم حکومتی رهبرفراخواندند.
    سرانجام بعداز ۶ روزتأمل، احمدی نژادبه حکم رهبرتن داده ومشایی راازعنوان معاون اول عزل واورارئیس دفترخودکرد. جالب توجه است که احمدی نژاد در نامه کوتاهی که در جریان پذیرش استعفا و نه برکناری رحیم مشایی خطاب به خامنه ای ارسال کرد بدون ذکری ازدستوراو گفته بود که این حکم را "براساس اصل ۵۷ قانون اساسی" پذیرفته است.
    مقابله احمدی نژادبه این تهاجم اصولگرایان، برکناری محسن اژه ای وزیراطلاعات وابلاغ عزل صفارهرندی وزیرارشادبودکه هردواز دست نشاندگان بیت رهبری دردولت بوده اند.

    درپشت پرده چه می گذرد ؟

    واقعیت اینست که اتحادوهمکاری بانداحمدی نژادومصباح یزدی وبخشی قابل توجهی ازسپاه پاسداران بااصول گرایان که قدرت اصلی حکومتی راتشکیل میدهندوبررهبری، قوه قضائیه ومقننه وصداوسیمااحاطه دارند، یک اتحادتاکتیکی و نه استراتژیک هست. گروه احمدی نژادومصباح یزدی اصولابه اصل رهبری وولایت فقیه اعتقادی نداشته ومعتقدند که بین مسلمانان وامام زمان هیچ واسطه ونایبی وجودندارد. بی دلیل نیست که احمدی نژادهدف خویش راتحویل این نظام به صاحب اصلی آن یعنی امام زمان اعلام می کندو سرلشکر سیدحسن فیروزابادی رئیس ستادکل نیروهای مسلح، باامام زمان بدون دخالت رهبربه نامه نگاری می پردازد.

    ازدیداصول گرایان، احمدی نژادیک مهره گذاروموقتی است که درطول ۴ سال گذشته ودرجریان بحبوحه فعلی استفاده های زیررابرای آنهادارد:
    • بازگشت وخنثی سازی دستاوردهای ۸ ساله دولت خاتمی درسیاست داخلی وخارجی کشور
    • سیاست عدم همکاری باغرب درزمینه فعالیتهای هسته ای وپیشبردکشوربه طرف یک قدرت هسته ای
    • انحراف افکارعمومی دنیاازمسئله حقوق بشردرایران
    • مهاروسرکوب جنبش ۲۲ خرداد
    • خنثی سازی وحتی المقدوربرکناری آرام وتدریجی عناصرمهمی از گروه «محافظه کاران مدرنیست» همچون لاریجانی ورفسنجانی ازقدرت
    بانداحمدی نژادکه به این مسئله اذعان دارددرصددمقاومت درگذرابودن این اتحاد بوده ودرتلاش برای بدست آوردن سهم هرچه بیشتری درحاکمیت هستند، بطوری که برکناری ایشان ازصحنه قدرت درآینده آسان نباشد. پوپولیسم احمدی نژادوتلاش اوبرای کسب محبوبیت دربین اقشارپایین وروستانشین کشورنیزدرراستای همین هدف است.
    آنچه که عکس العمل شدیداصول گرایان رابه انتصاب مشایی برانگیخت، درواقع احساس خطری ازجانب آنان به تلاش احمدی نژاددرصددقبضه کامل قدرت اجرائی کشوراست، چراکه مشایی ازنزدیکترین وبامحرمترین یاران احمدی نژادبوده وازافرادمؤثر، متهوروبی اعتنابه رهبری وروحانیت اطراف ایشان است.
    ازطرف دیگرمیتوان به جرأت گفت که بعدازحمایت بی پرده خامنه ای، شورای نگهبان ودیگرعناصراصول گرا ازنتیجه انتخابات ورِیاست جمهوری احمدی نژاد، بحران مشروعیت انتخابات ودولت، اکنون به حساب آنان نوشته شده وهزینه اصلی مهاروسرکوب جنبش ۲۲ خرداد واصلاح گرایان راخامنه ای وحامیانش می پردازند. دراین میان احمدی نژادهم بادرایت وسکوت نسبی خویش حسن وقبح اعمال خویش رابه پای پشتیبانی رهبروشورای نگهبان ازخویش نوشته وآنهارادرصف اول مقابله باجنبش مردم قرارداده است.

    آنچه که مسلم است، اینست که علیرغم همسویی این دوجریان درخیلی از مسائل سیاسی وکشوری، جدال برسرسهم هرچه بیشتردرحوزه قدرت یکدیگرهمچنان ادامه خواهدیافت. لیکن این جدال درعین نیازبه یکدیگر ودرچهارچوب یک نوع وحدت مصلحتی صورت گرفته، واین دوجریان بدون شک درمقابله باجنبش مردم واصلاح گرایان همچنان جبهه واحدی خواهندداشت.
    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

    وقتی که ۲۴ میلیون رأی هم کافی نیست

    همانطورکه همه میدانیم سرانجام دیروز احمدی نژاد مجبورشد که درمقابل رهبر«جمهوری» اسلامی سرفرودآوردوبه برکناری رحیم مشایی به عنوان معاون اول خویش تن دردهد. سؤال این جاست که این چه ۲۴ میلیون رأی هست که حتی قادرنیست که معاون رئیس جمهوررا تعیین کند؟ این آقایان دیگرهیچ حجب و حیا وحاشائی دربی احترامی و به مسخره گرفتن رأی مردم ندارند.
    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

    یک دم دراین ظلام درخشید و جست و رفت

    خوشاپرکشیدن، خوشارهائی،
    خوشااگرنه رهازیستن، مردن به رهائی!

    آه، این پرنده
    دراین قفس تنگ
    نمی خواند.
    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

    محسن كديور: حركت اخير آقاي خامنه اي به كيش و مات شدن او منجر مي شود

    آقاي خامنه اي با حركت اخيرش در شطرنج سياسي ايران كاري كرده است كه در نظر اول به نفع او بايد تمام شود اما در واقع امر خدمتي بزرگ به همهء ماست و اگر در تصحيح آن نكوشد بي ترديد به كيش و مات شدن خود او منجر خواهد شد. به بيان ديگر، وضع حاضر وضع برنده براي همه ماست چه او به همين حركت ادامه دهد و چه به ناچار به تصحيح آن تصميم بگيرد.

    مدل سادهء ماجرا اين است: براي درگير كردن بيشترين مردم با مساله خودكامگي در نظام رهبري ايران چندين سال است كه روشنفكران و فعالان مختلف تلاش كرده اند. موفقيت نظام در مشي پنهانكارانه اش بوده است و حفظ ظاهر. يعني با همهء قوا تلاش كرده است چهره اش تخريب نشود. در اين سال ها تمام ترورها و اعدام ها و زندان ها انجام شده اما باعث بي آبرويي براي نظام در يك سطح فراگير داخلي نشده است. حتي ماجراي ميكونوس در خارج و يا بر ملا شدن قتل هاي زنجيره اي در داخل نتوانست نگاه عموم مردم را متوجه كانون اصلي يعني آقاي خامنه اي كند. زنداني شدن اكبر گنجي،

    مشهورترين و صريح ‌اللهجه‌ترين منتقد آقاي خامنه اي، و نوشته هاي جسورانهء او در نقد نظام سلطاني هم نتوانست همدردي و همفكري وسيعي در داخل برانگيزد. ماجراي ترور سعيد حجاريان هم طوري مديريت شد كه به جايي نرسيد و به قول داخلي ها جمع شد. در اين سال ها تنها ماجراي 18 تير بود كه به نوعي همدردي عمومي را با خود داشت. اما آن هم در شكل محدود در تهران و يكي چند شهر ديگر و در محيط هاي دانشجويي.

    حركت اخير آقاي خامنه اي اما، همزمان، بزرگترين حركت او در بيست سال اخير و پردامنه ترين آن از نظر تاثير و حساس كردن مردم بوده است. اين شكل و محتواي كاملاً تازه اي ايجاد كرده است كه محاسبهء پيامدهاي آن بي ترديد از عهدهء او و طراحان سياست هايش خارج است. اين حساس شدن عمومي به رفتار آقاي خامنه اي بزرگترين خدمت حركت اخير او به همهء منتقدان و مخالفان او به عنوان رهبر يك نظام شبه سلطاني است.

    در خبرهايي كه اين روزها خبرگزاري هاي سپاه و دولت مي نويسند نكته هاي باريكي هست. يكي از آنها اين است كه ديدم نوشته اند ديگر كسي نمي تواند به اسم پيروي از امام خميني آراي ضد نظام بياورد و اين رابطه با انتخابات اخير قطع شده است. از نظر من معناي اين حرف خيلي روشن است: آقاي خامنه اي اكنون، پس از بيست سال، احساس مي كند به آن اعتماد به نفسي كه لازم داشته رسيده است. او تمام اين بيست سال را زير سايهء آيت الله خميني زندگي كرده است و بايد از زير آن سايه در مي آمده است. به همين ترتيب او بايد خود را از شر كساني كه در دستگاه آيت الله خميني محبوب و مقرب

    بودند نجات مي داد. هم آن سايهء سنگين و هم اين مقربان رهبر پيشين مانع حركت آزادانه و دلبخواه او بوده اند. بيست سال طول كشيد تا او توانست با انواع طراحي ها و حيله ها جايگاه مقربان دورهء اول انقلاب را تضعيف كند يا آنها را بكلي از صحنه خارج كند و، به هر حال، به آنها بفهماند كه حرف اصلي و نهايي را او مي زند.

    آقاي خامنه اي نسل تازه اي از مديران دست دوم و مياني را تربيت كرد كه در چند سال اخير به پست هاي مهم رسيدند. گرايش اصلي بين آنها هم اين است كه معمم و روحاني نباشند تا هيچيك نتوانند با او در سياست و مديريت و رهبري دست به تنافس بزنند. آقاي خامنه اي، كه از روز اول رهبري اش، به دليل مرجع نبودن و آيت الله نبودن، داراي ضعف بود تلاش كرده است در اين بيست سال آدم هاي خود را تربيت كند. به نظر من حتي گرايش او به مداحان به جاي عالمان اسلامي هم ناشي از همين ضعف است. او رهبر مطلق مداحان است كه فرسنگ ها از نظر سواد با او فاصله دارند؛ اما با عالمان اسلامي كه بسياري همسطح او يا از او برترند طبعاً نمي تواند دم از برتري و رهبري بزند.

    به همين دليل، آقاي خامنه اي كه خود زماني به طبقهء روشنفكر و اهل قلم تعلق داشت ناچار شد گروه هاي كم سوادتر و عوام تر و مطيع تري را دور خود جمع كند و به آنها بها بدهد. گرچه دور و بر او آدم هاي با هوش و تيز هم هستند اما بدنهء مديران او چيزي در رديف آقاي احمدي نژادند. سبب علاقهء او به احمدي نژاد هم همين است. در واقع بايد گفت او احمدي-نژادگرا ست. براي همين، در نظام او مي توان احمدي-نژاديسم را همچون اصل فكري و گزينشي تشخيص داد. به بيان ديگر، هم از نظر شعور اجتماعي، هم از نظر عقايد ديني و هم از باب گفتار سياسي احمدي نژاد نمونه تيپيك اين گرايش است.

    آقاي خامنه اي حتماً خواب هاي عجيبي ديده است. خود را در حصن حصين يك رهبري بيست ساله مي بيند كه ظاهراً هيچ گزندي متوجه آن نيست... اما او، درست در همين زمان، در حالي كه همهء مهره هاي خود را چيده است و همهء آنها را زير فرمان دارد و خود را براي بازي بزرگ آماده كرده است، بزرگترين خطاي خود را مي كند كه بزرگترين خدمت است به همهء ما كه نظام سلطاني-احمدي-نژاديستي او را بر نمي‌تابيم.

    او كه مي توانست باز هم در پس پرده بماند و با برگ شوراي نگهبان و وزارت كشور و حتي مجمع تشخيص مصلحت نظام بازي كند، يكباره بي پروا، و با اتكاء به آن اعتماد به نفس بازيافته از پس سال ها، به ميدان آمد و با تمام قوا پشت سر احمدي نژاد و محصولي و تقلب بزرگ ايستاد تا، به خيال خود، كار را تمام كند يا امتياز تمام شدن كار را به خود اختصاص دهد و براي اولين بار اين وسوسه را بيازمايد كه وقتي او مي گويد نه همه بگويند تسليم هستيم.

    اما اين وسوسه كار دست او داده است. او مردم را، همهء مردمي را كه به نظام اعتماد كردند، مساله دار كرده است. حجم باور نكردني بالاي 80 درصد مشاركت به معناي تاييد نظام نيست به معناي آلوده شدن 80 درصد از مردم به بي اعتمادي به نظام است. الان همه مردم، حتي بيشتر كساني كه راي شان احمدي نژاد بوده است، بسادگي حس مي كنند كه خطاي آشكاري اتفاق افتاده است و انگشت اتهام را متوجه دولت مي كنند و، از همه بدتر، براي اولين بار انگشت اتهام را متوجه رهبري مي كنند كه بي آنكه اجازه دهد روال قانوني طي شود تمام قد پشت احمدي نژاد ايستاد و انتخابات را تاييد كرد.

    فرستادن پليس ضد شورش هم براي ساكت كردن مردم حساس-شده و مساله-دار-شده خطاي بعدي اوست كه باز هم خدمت است به ما. مردمي كه ديديد وقتي پليس را دستگير مي كنند با او مهربان مي شوند - كه او هم فرزندي از فرزندان ما و برادري از برادران ما است. اين رفتار، پليس را خلع سلاح مي كند. وانگهي «مگر ما چه خواستيم؟» مردم مي پرسند؛ «ما خواستيم راي مان با امانت خوانده شود و به نتايج اش گردن گذاشته شود. در واقع در داخل يك پيمان اجتماعي كه مورد قبول نظام هم بود عمل كرديم. جواب ما از طرف رهبر عادل و ولي امر مسلمين چه بود؟ تقلب و نقض عهد و پيمان و فرستادن پليس به خيابان و دستگيري آدم هاي صالح مملكت مان و، در يك كلام، تلاش براي كودتا»؛ براي راندن همين مردمي كه از بام تا شام از او دم مي زند؛ مردمي كه مشاركت 40 ميليوني آنها را مي خواهد اما راي آنها را بر نمي تابد.

    خيلي خيلي طبيعي است كه مردم حساس شوند. ذهن عمومي بسيار ساده توانسته است بين دو حركت راي دادن و تقلب كردن به نتيجه برسد كه «پس نظام دروغ مي گويد، نظام خودكامه است، نظام مردم فريب است». همين ها كافي است كه چيزي بر بساط آقاي خامنه اي نگذارد.

    اين علم حضوري اكنون همه گير شده است. كاري كه هزاران روشنفكر و فعال سياسي سال ها تلاش مي كردند انجام دهند حال انجام شده است. من ترديد ندارم كه در چنين وضعي پيروزي از مردم است. آقاي خامنه اي ناچار به عقب نشيني و پيدا كردن راه حل مياني است. ناچار است اعتبار از دست رفتهء خود را به نحوي به دست آورد و گرنه اين پايان كار او ست. او تمام اين سال ها كوشيد با مردم روبرو نشود. حالا شده است. خودكرده را تدبير چيست؟
    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

    حکومت اسلامی، ولایت فقیه ونصب وعزل رئیس جمهور

    درسالهای دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ علمای شیعه درگیراین مسئله بودند که چه نهادوچه شکل حکومتی بجای حکومت سلطنتی میتواند حامی وپشتیبان مذهب شیعه وشیعیان باشد. علمای شیعه ازعصرصفوی تاپیش از انقلاب ۱۳۵۷ به استثنای دوره کوتاه اوایل انقلاب مشروطه حامی وپشتیبان سلطنت وحکومت شاهی بودند.
    خمینی که درسالهای ۵۰ درتبعیددرنجف بسرمی برد، یکی ازمؤثرترین وبحث آفرین ترین پاسخ رابأین مسئله ارائه داد. اودرسری درس های خویش درسال ۱۳۵۰ که بعددرکتاب «حکومت اسلامی» منتشرشد، یک مدل جدیدی رابرای دولت وحکومت شیعه عنوان کرد.
    استدلال خمینی این بودکه خدا اسلام را فرستاده برای اینکه درجامعه به اجراگذشته شود. به عبارت دیگر «حکومت اسلامی»فرمانی است که ازطرف خدا صادرگردیده و ازآنجا که هیج کسی بغیرازعلمای دین، اسلام ومذهب شیعه رابه درستی وکمال نمی شناسد، علمابرای اجرای این فرمان الهی، وظیفه دارند که بر امت مسلمان حکومت کنند. بدین ترتیب تئوری «ولایت فقیه» و حکومت علما مطرح شد.
    نظریه ولایت فقیه خمینی درواقع شدیدأ ازنظریه «شاهان فیلسوف» یا «حکمروانان فیلسوف» افلاطون که در کتاب «جمهوری» او عنوان گردیده الهام گرفته است. افلاطون می نویسد: «تازمانی که فیلسوف ها مانندشاهان به حکومت نرسند....تازمانی که قدرت سیاسی وفلسفه ادغام نشده اند...نه شهرها ازبدی وتبهکاری درامان خواهندماندونه حتی بشریت».
    ازروحانیان همطرازخمینی تعدادبسیاری بااین نظریه مخالفت کردند. مهمترین وبانفوذترین روحانی مخالف این نظریه آیت الله ابولقاسم خویی دبیرواستاد آیت الله سیستانی بود. خمینی وخویی هرکزرابطه خوبی با هم نداشتندوهمیشه ازهم فاصله می گرفتند. خویی معتقدبودکه «ولایت فقیه» یک ابداء ونوآوری در مذهب و قانون شیعه است وهیچ جادرقرآن و شریعت نمی توان نکته واثری دراین رابطه یافت. ازطرفداران خویی درایران می توان ازآیت الله العظمی کاظم شریعتمداری نام بردکه بعدازانقلاب خلع لباس شد. چیزی که درتاریخ بی سابقه بودوهیچ شاهی به خودچنین جرأتی رانمیداد.
    اصل ولایت فقیه پس ازانقلاب اسلامی در قانون اساسی ایران درج شدودرنظام سیاسی ایران نهادی گردید. اصل ۱۱۰ قانون اساسی وظایف ولایت فقیه رابه تمامی شؤن سیاسی کشور گسترش داده به طوری که نظیرآن رافقط در نظامهای دیکتاتوری مطلقه میتوان یافت. اصل ۱۱۰ وظایف واختیارات رهبری راچنین تعیین می کند:
    • نصب عالیترین مقام قضایی کشور
    • فرماندهی کلی نیروهای مسلح به ترتیب زیر:
      • نصب و عزل رییس ستاد مشترک
      • نصب و عزل فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
      • تشکیل شورای عالی دفاع ملی
    • تعیین فرماندهان عالی نیروهای سه گانه به پیشنهاد شورای عالی دفاع
    • اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها به پیشنهاد شورای عالی دفاع
    • امضای حکم ریاست جمهور پس از انتخاب مردم
    • عزل رییس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور، پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی یا رأی مجلس شورای ملی به عدم کفایت سیاسی او
    • عفو یا تخفیف مجازات محکومین، در حدود موازین اسلامی، پس از پیشنهاد دیوان عالی کشور
    پس از اعمال اصلاحات در قانون اساسی درسال ۱۳۶۸ اختیارات زیر به اصل ۱۱۰ افزوده شد:
    • تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام
    • نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام
    • فرمان همه‏پرسی
    • نصب و عزل و قبول استعفای‏ رییس صدا و سیما
    • حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه
    • حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام
    درقانون اساسی سال ۱۳۶۸ واژه ولایت امر به ولایت مطلقه تغییریافت و مسئولیت هماهنگی میان قوا نیز از رییس جمهوری گرفته و به ولی مطلقه اهداگردید.

    همانطورکه مشاهده میشود عزل وتأییدرئیس جمهورازاختیارات ووظایف ولی فقیه است.
    اشتراک/پست Balatarin

    ۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

    ازدواج دیرینه مصباح یزدی بااحمدی نژاد

    درحال حاضریکی ازقدرتمندترین روحانیان شیعه مقیم قم آیت الله محمدتقی مصباح یزدی هست. یک روحانی بانفوذوفوق العاده محافظه کارکه دربین پاسداران وسازمانهای وابسته مثل بسیج خیلی طرفدارداره. مصباح یزدی درانتخابات سال ۱۳۸۴ تنهاروحانی بودکه برای حمایت ازاحمدی نژادفتوی داد.
    بعدازانتخاب احمدی نژادآقای مصباح یزدی اعلام کردکه حکومت احمدی نژاد اولین حکومت حقیقتأاسلامی در ایران است ودیگرنیازی به برگزاری انتخابات درایران نیست. درنظراو«جمهوری اسلامی» یک مفهوم ذاتأ متضاد است وبایدجایش رابه «حکومت اسلامی» بدهد.
    اشتراک/پست Balatarin

    مقدمه: چرادوباره وبلاگ؟

    درسال ۲۰۰۷-۲۰۰۶ من با یکی ازدوستانم یک وبلاگ داشتم که در اون در باره مسائل خاورمیانه می نوشتیم. البته مطالب درج شده در اون بیشتر ازکتاب هاومقالات مختلفی بود، که در رابطه بامسائل خاورمیانه می خواندیم. مسائلی چون چگونگی شکل گرفتن دولت اسرائیل، وضعیت فلسطینی هادرمناطق اشغالی، حمله نظامی آمریکابه عراق، فراکسیون هاواحزاب مختلف درعراق ، سیاست هسته ای ایران وخیلی چیزهای دیگر. وبلاگه به زبان انگلیسی بودوبرای همین شاید زیادخواننده پیدانکردوکلأ تجربه موفقی نبود. درسال ۲۰۰۷ هم بعدازاینکه مقامات در ایران وبلاگ مارافیلترکردند، دیگرشوق وانگیزه ای برای ادامه دادن نماند وآنرامتوقف کردیم.
    جریانات این دوسه هفته اخیردرایران، بارهامرابه فکرانداخت که دوباره کار وبلاگ نویسی روشروع کنم. اماهرباربه خودمی گفتم که باوجود دههاهزاروبلاگ فارسی زبان، چه نیازی است به یک وبلاگ دیگر. اماتوی این چندروزاخیرآنقدراتفاقات ایران مرامنقلب کردکه دیگرنتوانستم ساکت بمانم وخودرامتقاعدکردم که یک تلاش دیگری کنم. اعتراف می کنم که ابتکاراین وبلاگ نه بخاطراحساس ضرورت چنین وبلاگی، بلکه بیشتربواسطه ارضای تیازهای درونی خودمن هست. وامیدوارم که دراین میان یک سهمی هم اگرچه بسیارناچیزدروقایع آینده درایران پیداکنم.
    موفق وپیروزباشید.

    کنجکاوان و علاقه مندان میتوانندوبلاگ پیشین من رودرآدرس زیرمشاهده کنند:
    http://middle-easterner.blogspot.com
    اشتراک/پست Balatarin