۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

بن بست تدریجی راههای استحاله مسالمت آمیزحکومت اسلامی

نظریه استحاله مسالمت آمیز رژیم ازدرون، نظریه ای است که درسالهای پس از انقلاب، بتدریج در بسیاری ازشخصیتها و نیروهای اپوزیسیون داخل کشور از جمله در بین نیروهای ملی مذهبی نظیر نهضت آزادی شکل گرفت. این نظریه بتدریج در بسیاری از نیروهای سکولار اپوزیسیون خارج از کشور نیز در سالهای دهه ۱۳۷۰ جا افتاد و به استراتژی ایده آل وتنهاراه عملی موجود در رسیدن به یک حکومت دمکراتیک تبدیل شد.
نظریه مقابل آن یعنی برکناری یا سرنگونی رژیم وجایگزینی آن بایک حکومت دمکراتیک، قبل ازهرچیز به علت عملی نبودن آن کنارگذاشته شد و تنها نیروهای معتقد به این استراتژی، نیروهایی نظیر سازمان مجاهدین خلق و سلطنت طلبان و برخی از نیروهای چپ نظیر حزب کمونیست کارگری و غیره بوده و هستند که وجه مشخصشان دوری چندین ساله از جامعه، عدم شناخت کافی از روحیات مردم ووضعیت کشوروگم شدن درتئوریهای دگماتیک خویش است.

علل عملی ومطلوب بودن استراتژی استحاله مسالمت آمیز رامیتوان در ارزیابیهای زیرجستجو کرد:
  • این راه نسبتا ازهزینه کمتری نسبت به سایر آلترناتیوهای برکناری یا سرنگونی رژیم برخورداراست
  • پرهیز ازخشونت و خشونت گرایی درجامعه، ودرنتیجه ممانعت ازرادیکالیزه شدن اقشارمختلف جامعه
  • وجود انتخابات مجلس و ریاست جمهوری علیرغم عدم تأیید بسیاری ازکاندیداها برای هردو نهاد
  • عقلانی شدن درک طیف وسیعی از جامعه از اسلام وشیعه وعقل گرایی و تحول فکری و تدریجی بخش قابل توجهی ازنمایندگان این مذهب ازجمله روحانیون
  • وجود طیفی دردرون حاکمیت ودردرون روحانیت پیرامون حکومت که دارای استعدادوظرفیت دگرگونی وتحول درافکارخویش رادرمقابله بالزومات دولتمداری وجامعه مدرن راداراست
  • رشد جمعیت جوانسال و برخورد این قشر عظیم با دنیای مدرن از طریق اینترنت و سایروسایل ارتباط جمعی وخواستها و فشاراین گروه عظیم درراستای اصلاحات اجتماعی
  • رشد اقتصادی کشورکه الزاماسبب بازشدن درهای اقتصادی کشور به خارج وتجدید نظردراصول اقتصاداسلامی خواهد شد
آنچه که نیروهای طرفداراستحاله درمعادلات خود بهای زیادی برای آن قائل نبودند، قدرت اصولگرایان سنتی طرفدارخامنه ای و رشد تدریجی نیروهای ضددمکراتیک واصولگرای حامی آیت الله مصباح یزدی و طیف های وابسته، وعزم واراده این جریانات درقبضه کردن حکومت بود. همانطور که امروزه شاهد آن هستیم، این نیروها ازاوایل انقلاب آهسته و آرام و تدریجابه نهادهای دولتی و نظامی و اطلاعاتی رسوخ کرده و تهاجم وسیع خود را بر علیه نیروهای اصلاح طلب ورفرمیست از پس از انتخابات سال ۱۳۷۶ وپیروزی خاتمی شروع کردند.
امروزه اصول گرایان سنتی حامی ولایت فقیه و شخص رهبر بر کلیه قوای مقننه (مجلس و شورای نگهبان )، قوه قضائیه، سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات وصدا وسیما کمابیش تسلط کامل دارند. ازطرف دیگر نهادریاست جمهوری و دولت نیز پس ازانتخاب احمدی نژاد درسال ۱۳۸۴ ، به دست ائتلافی از مهدویون پیرو مصباح یزدی و اصولگرایان افتاد.
آنچه که این روزها شاهد آن هستیم اینست که اصول گرایان و مهدویون پیرو مصباح یزدی بتدریج باراندن اصلاح طلبان به خارج از حکومت و قلع وقمع جنبش ۲۲ خرداد و بستن هرگونه راه قانونی برای اعتراض و مخالفت و تغییر، درصدد قبض کامل تمام ارکان حکومتی بوده و مصمم به برچیدن آخرین وسیله نفوذ و اراده مردم یعنی انتخابات هستند.
با تکمیل مراحل بعدی کودتای اصول گرایان که ممنوعیت احزاب سیاسی و نشریات اصلاح طلب و خارج کردن عناصر معتدلی نظیر رفسنجانی از دایره حکومت است، راههای استحاله حکومت اسلامی ازطریق مسالمت آمیز به بن بست قطعی خواهند رسید.
سؤالی که درصورت تکمیل آخرین مراحل کودتای خامنه ای-احمدی نژاد باقی می ماند اینست که آیاتنها آلترناتیو واقعی برای رسیدن به دمکراسی در ایران، برکناری حکومت اسلامی از طریق جنبش مردمی خواهد بود ؟ آیا مردم آمادگی قدم دراین راه بسیاردشواررا خواهند داشت ؟

اشتراک/پست Balatarin

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر