۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

سال صبر و استقامت بر همه ایرانیان مبارک باد

اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

در انتظار تصویر تو این دفتر خالی تا چند ... تا چند ورق خواهد خورد‌؟

به جُست‌وجوی ِ تو
بر درگاه ِ کوه مي‌گريم،
در آستانه‌ی ِ دريا و علف.

به جُست‌وجوی ِ تو
در معبر ِ بادها مي‌گريم
در چارراه ِ فصول،
در چارچوب ِ شکسته‌ی ِ پنجره‌يي
که آسمان ِ ابرآلوده را
قابي کهنه مي‌گيرد.

به انتظار ِ تصوير ِ تو
اين دفتر ِ خالي
تا چند ..... تا چند
ورق خواهد خورد؟

جريان ِ باد را پذيرفتن
و عشق را
که خواهر ِ مرگ است. ــ

و جاودانه‌ گي
رازش را
با تو در ميان نهاد.

پس به هيات ِ گنجي درآمدی:
بايسته و آزانگيز
گنجي از آن‌ دست
که تملک ِ خاک را و دياران را
از اين‌ سان
دل‌ پذير کرده است!
نام‌ات سپيده‌ دمي‌ست که بر پيشاني‌ ِ آسمان مي‌گذرد
ــ متبرک باد نام ِ تو! ــ

و ما همچنان
دوره مي‌کنيم
شب را و روز را
هنوز را...

احمد شاملو در مرگ فروغ - ۲۴ بهمن ِ ۱۳۴۵
اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

بسته در راه گلویش، داستان مردمش را

داستان از درد می رانند مردم.
در خیال استجابت های روزانی
مرغِ آمین را بدان نامی که او را هست می خوانند مردم.
زیر باران نواهایی که می گویند:
"باد رنجِ ناروایِ خَلقْ را پایان"
(و به رنجِ ناروایِ خلق هر لحظه می افزاید.)
مرغ آمین را زبان با درد مردم می گشاید.
بانگ بر می دارد:
"آمین!
بادْ پایان رنج های خلق را با جانشان در کین
وز جا بگسیخته شالوده های خلق افسای
و به نام رستگاری دست اندرکار"
و جهان سرگرم از حرفش در افسونِ فریبش
خلق می گویند:
"آمین!
در شبی این گونه با بیداش آیین.
رستگاری بخش - ای مرغ شباهنگام- ما را!
و به ما بنمای راه ما به سوی عافیت گاهی."
هرکه را - ای آشنا پرور- ببخشا بهره از روزی که می جوید
"رستگاری روی خواهد کرد"
مرغ می گوید.
"و شبِ تیره بَدَل با صبح روشن گشت خواهد"
خلق می گویند:
"اما آن جهان خواره، (آدمی را دشمن دیرین) جهان را خورَد یکسر"
مرغ می گوید:
"در دل او آرزوی او محالش باد"
خلق می گویند:
"اما کینه های جنگِ ایشان در پیِ مقصود، همچنان هر لحظه می کوبد به طبلش"
مرغ می گوید:
"زوالش باد!"
...
و به واریزِ طنینِ هَر دَم آمین گفتنِ مردم
(چون صدای رودی از جا کنده، اندر صفحه ی مرداب آنگه گم)
مرغ آمین گوی
دور می گردد
از فراز بام
در بسیطِ خطّه ی آرام، می خواند خروس از دور
می شکافد جِرمِ دیوار سحرگاهان.
و زیرِ آن سردِ دود اندود خاموش
هرچه، رنگ تجلی، رنگ در پیکر می افزاید.
می گُریزد شب.
صبح می آید.

علی اسفندیاری نیما یوشیج
۲۱ آبان ۱۲۷۴ - ۱۳ دی ۱۳۳۸

اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

تنوع اشکال مبارزه: روشنگری و افشاگری

تاکنون شکل اصلی مبارزه علیه رژیم ولایت فقیه، تظاهرات خیابانی به اشکال مختلف بوده است. واقعیت این است که هم اکنون نیروهای سپاه و بسیج و اوباش وابسته در جلوگیری و سرکوب مردم در تظاهرات خیابانی تجربه فراوانی اندوخته و براحتی توانسته اند تدارکات لازم برای سرکوب این حرکتهای خیابانی را فراهم کنند.
در این مقطع مبارزه و برای تعدیل خشونت های خیابانی، لازم است که جنبش سبز به اشکال مبارزه خود تنوع داده و شیوه های دیگری را بکار بندد. بسیاری از صاحب نظران از اعتصابات عمومی صحبت می کنند، حال آنکه به عقیده من در مقطع کنونی این شیوه مبارزه بسیار زود و ناپخته است. فراموش نکنیم که اعتصابات سراسری از آخرین شیوه های مبارزه علیه رژیم شاه بود، زمانی که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران به طور جدی به جنبش پیوسته بودند.
روشنگری و افشاگری در میان اقشار پایین و زحمتکش جامعه، بخصوص کارگران صنایع بزرگ از مؤثرترین شیوه های مبارزه بوده و در تدارک اعتصابات سراسری از ضرورت های حیاتی است. روشنگری و افشاگری در غالب پخش عکس و تصاویر جنایات رژیم می تواند به راحتی توده های عظیم زحمتکشان را به هواداری جدی از جنبش جلب کرده و زمینه توده ای جنبش را وسیعتر سازد.


اشتراک/پست Balatarin

۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

کی میگه حسین مظلوم بود ؟

از اقوام مختلف ایرانی که در مقابل هجوم اعراب مقاومت طولانی و سرسختانه ای از خود نشان دادند، مردم طبرستان و گرگان بودند. طبری از معتبرترین مورخین مسلمان در "تاریخ طبری" در باب لشکر کشی "سعید ابن عاص" به گرگان می نویسد:
یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر "تمیشه" بود که به سختی با سپاه اعراب نبرد کرد، بطوری که "سعیدابن عاص" از وحشت، نماز خوف خواند. بعد از محاصره طولانی شهر و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی امان خواستند، به آن شرط که سپاه سعید ابن عاص مردمان شهر را نکشد. سعید ابن عاص سوگند خورد که "یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت". لیکن بعد از عقد قرار داد سعید و سران لشکرش که شامل عبدالله پسر عمر، عبدالله پسر عباس، عبدالله پسر زبیر، حسن ابن علی (امام حسن) و حسین ابن علی (امام حسین) می شدند، تمام مردمان شهر را به جز یک نفر در دره ای گرد آورده و از لب تیغ گذراندند.
سعید ابن عاص در توجیه پیمان شکنی خویش گفت که: "من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم و این یک تن را نکشتم که به عهدم وفا کرده باشم."

هموطن عزیز نه برای حسین، که برای پدران و مادران مظلوم به خون نشسته ایران ات ... که برای فرزندان فردای ایران ات ...
ای خوبتر بیا     
این شعله نهفته به دهلیز سینه را
چون آتش مقدس زرتشت برفروز

اشتراک/پست Balatarin